چه حرف‌ها

که درونم نگفته می‌ماند

چه حرف‌ها

که درونم نگفته می‌ماند

  • ۰
  • ۰

گفتم کلاً نسبت به درد و بیماری جزع فزع نمی‌کنم خوشم نمیاد

درد رو به میزان زیاد تحمل می‌کنم

توی اون قضیه انقدر شدت دردم زیاد بود بی اختیار اشکام سرازیر شدن در صورتی‌که یادم نمیومد اصلاً جایی قبل از این شده که از شدت درد گریه کنم؟

(الآن یادم اومد حتی وقتی ۶ ساله بودم و رفته بودم دم درب مدرسه خاله‌م تا تعطیل بشه و بچه تخسای مدرسه‌شون درب بزرگ آهنی رو محکم روی دستم بستن هم گریه نکردم)

گفت دختر! تو اصلاً به خودت اجازه تخلیه هیجانات منفی ندادی! کمترین کاری که میشده برای تسکین آلام داشت رو ازش استفاده نکردی. چرا؟

گفتم دلیلی براش نمی‌دیدم :))) قانع نمی‌شدم گریه کردن چه اثری می‌تونه روی تسکینم داشته باشه! اظهار عجز و جیغ و داد که بماند!

  • ۰۱/۰۷/۲۰
  • Eli Ka

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی